گبر و مجوس و جهود و ترسا؛ در آینهی شعر پارسی
محمود کوير
درآمد
منم آن گبر دیرینه که بتخانه بنا کردم
شدم بر بام بتخانه درین عالم ندا کردم
صلای کفر در دادم شما را ای مسلمانان
که من آن کهنه بت ها را دگرباره جلا کردم
به بکری زادم از مادر از آن عیسام می خوانند
که من این شیر مادر را دگرباره غذا کردم
از آن مادر که من زادم دگرباره شدم جفتش
از آنم گبر می خوانند که با مادر زنا کردم
اگرعطارمسکین را درین گبری بسوزانند
گوا باشید ای مردان که من خود را فنا کردم. …