VIEW THIS ARTICLE AS WORD.DOC — VIEW THIS ARTICLE AS PDF
منوچهرجمالی
پیـدایش ِ جهان ِ دوســتی – 4
انسـان خـُجـستـه
خُجَسته = نیکخـواه
آنکه شیره جانش که مهرو دوستیست ،
تحول به اندیشه وگفتاروکردار می یابد
درفرهنگ ایران ، گوهرانسان ( فطرت انسان) « خُجستگی» است . به عبارت دیگر، درگوهر انسان ، خواست ِ آفریدن مهرو دوستی وپیوند ویاری ، درگیتی هست . انسان ، فطرتا ، مهرورزی و دوستی با جانها وبا گیتی را میخواهد ، واین « نیکی » هست . نیکی را نباید به او آموخت ،تا آن را بخواهد ، بلکه او به طبع ، نیکخواه هست . فقط مسئله ، آشکارساختن ورویانیدن وشکوفا کردن ، این طبیعت نیکخواهیست ، نه نهان ساختن و سرکوبی آن ، با « خوب وبدهای ساختگی » وتحمیل کردن آن بر« خجستگی گوهری او » . این واژه ِ« خجسته » را سپس به « نیکخواه » برگردانیده اند . ولی اصطلاح « خجسته » ، معانی ژرف وگسترده ای را فاش میسازد، که درواژه « نیکخواهی » نمیتوان یافت . خجسته(hu-jasta ) دراصل مرکب از« هو+ جد یا هو+ گد یا هو+ ژد » بوده است. ازاین اصل « جد=ژد= گد » ، درپهلوی فعل ژشتن= zhastan + zhahidan= ژهیدن پیدایش یافته است که به معنای آرزوکردن بکار برده میشود . درست همین « جد= گد= ژد= شد » ، اصلاحات کلیدی درفرهنگ ایران هستند . درفارس ، بنا بر ابوریحان بیرونی ، نخستین روزهرماهی « خرم ژدا » نامیده میشد ( نه اهورامزدا ) . اقتران ماه با خوشه پروین ، که نخستین عشق واصل پیدایش گیتی بوده است ، « جد+ وار» خوانده میشود، و میخگاه آسمان ( ستاره قطبی) ، جُدی درعربی ( گـَدی ) و بـُرج دهم هرسال ( ماه دی = ماه خرّم ) نیز، جدی ( گدی) خوانده میشوند که همین واژه « گد = جد = ژد » باشد. جـُدی ، معرب واژه « گـَدی » هست که به معنای بزغاله ومیش ( گوسفند شیرده ) هست . البته خود واژه « گد= جد= ژد = شد » ، همان « شیرابه وشیروافشره » است . و ازاینهمانی جُدی با میخگاه یا قطب ، که « بهی وبه » نیزنامیده میشود ، و ازاینهمانی جدی با ماه دی که ماه خرّم است ، میتوان به خوبی شناخت که خرّم، زنخدای مهروزندگی ورامشگری وباده ، همان ژد = گد = جد = شد هست ( = شد داد = شد+ داته ) و همان « به = وهو » و« بهی » هست . به عبارت دیگر، خرّم ، « ژد » است ، خدای ایران ، صمغ یا شیرابه چسبنده یا شیر ِپستان ِبه هم پیوند دهنده جهان هستی میباشد . درتصویر خدای آب ( درکتاب Edith Porada، ALT-IRANصفحه 56 ) میتوان دید که اززیرپای این خدا ، رشته ها فراونی برون میآیند و همه فضارا به هم می بندند . آب ، رشته یا اصل پیوند ومهر میشود . ومفهوم « آب » ، همه مایعات مانند شیر و افشره گیاهان وباده و…. را دربرمیگرفت ، و برابر با « مادر= آبه = مایه = مای » نهاده میشد . این بود که « شیر ازپستان » و « جام باده » وجام که ازسه شیرابه با هم آمیخته شده ، اصل مهرشمرده میشد، و اینها همه همان « جـَد =ژ َد= گـَد » شمرده میشدند . شیرابه وجوهر ومغزجهان هستی ، خرّم یا بیدخت یا گـَدی ( پستان شیرده بزغاله ، ویا میش سه شاخه = گروشه ) هست . این اندیشه که آب ( همه شیرابه ها ی جهان هستی ، hastih درپهلوی ، به معنای هستی + حقیقت+ دوام میباشد ) یا جَد= ژد= شـَد ، رشته پیوند همه چیزها و اصل « هستی همه چیزها » میگردد ، تصویر« دریای محیط » را پدید آورد . جهان ، یک دریا هست ، یا به عبارت دیگر، همه جهان با جد=ژد=شد، به هم پیوسته است وآبستن به حقیقت میباشد . جهان ، یک دریای مهرودوستی وعشق است . البته این دریا نمیتوانست ساحل یا کرانه داشته باشد ، چون جائی فرای این دریا نیست که عشق ودوستی ومهردرآنجا نباشد. کسی هم دراین دریا ، غرق ونابود نمیشد . این دریا درهمه چیزهای جهان ، روانست وموج میزند ولوآنکه کسی نیز آنرا نمی بیند . مفهوم « دریا » درفرهنگ ایران ، اینهمانی با اصل مهر و حقیقت داشت ، که اصل هستی و زندگیست ، و به کلی با تصویر« دریائی که خطرغرق شدن درآن هست » فرق دارد . ازاین رو داستانی مانند « طوفان نوح و اینکه یهوه یا الله همه غیرموءمنان را درآن غرق ونابود کند » نمیتوانست دراین فرهنگ بوجود آید . جهان هستی ، دریای شیرمهر= جد = ژد = گد ، دریای باده عشق هست . این تصویر دریا ، درعرفان ایران ازنو زنده شـد ، هرچند که پیشینه فرهنگی آن ، فراموش شده بود .