آرامش دوستدار : يادداشتی بر حوادث ايران
دفاع از اقليتها / مهمانان ما
مهمانان ما
يادداشتی بر حوادث ايران
آرامش دوستدار
مردم ايران با و در قیامشان در وهلهی اول آن چيزهايی را میخواهند که مطلقا ندارند و ما نسل پيشين از آنها برخوردار بوديم: آزادی خصوصی، شخصی، فردی و اجتماعی، و نيز طبعا رفع آن دسته مشکلات اقتصادی که ما زمان شاه نمیشناختيم و موجب و عامل آنها حکومت اسلامی بوده است. رفع مشکلات اقتصادی، مشکلاتی که نتيجهی به وجود آمدن دستهای قوی و بازگذاشتن آنها برای استفادهها و سوء استفادههای کلان با ارقامی نجومی از ثروت کشور بودهاند و قاطبهی مردم را از هستی ساقط کردهاند، و بازگرداندن آن آزادیها ــ حتا بدون آزادی سياسی که پیشتر نیز وجود نداشت و ضرورتی آتی خواهد بود ــ به گونهای که تعادل و همآهنگی درونی و برونی را از نو در جامعه برقرار سازند، قطعا يکی از پيچيدهترين و سختجان ترين مسائل برای دولتی خواهد بود که قرار شود زمانی جايگزين دولت اسلامی گردد.
هنوز زود است برای آنکه ما بتوانيم پهنه و ژرفای آسيبهای جوراجور و ريشه دوانده در تن جامعه را دريابيم. درک و برآورد آنها زمانی ميسر میشود که فشار و سرکوب از ميان بروند و اعماق بتوانند خود را نشان دهند. و تازه آن وقت معلوم نيست نيروهای ويرانگر سابق به هياتهای ديگر درنيايند، وضع کنونی را به صورتی ديگرادامه ندهند وحتا بدتراز اين که تا کنون کردهاند نکنند. گونهای از اين وضع ممکن را به رایالعين میتوان در نمونهی روسیاش ديد که کا.گ.ب. و مافيا شدهاند جانشين حکومت کمونيستی. اما اينگونه احتمالات را نمیتوان به نشانهی «ايست» در برابر حرکت اين قيام نهاد و آن را به سبب عاقبت ناروشن احتمالیاش نپسنديد، به اين اميد که در آيندهی نزديک يا دور فرصت «مناسبتری» پيشآيد و بهترين نيروهای سازنده، همسنخ و هماهنگ يکپارچه از دل سالها ويرانگری بنيادی جوانه زنند و بشکفند، تا ايران بهشت و سرمشق سرزمينهای ديگر شود! اینها همه خواب و خيالاند و بهانه برای بهتردانی کسانی که انگيزه و هدف حوادث را با خط کشها و گونياهای ذهنی پيشساخته و چکشخورده بر سندان تعليمات سياسی کشف میکنند و میشناسند. با همين تجهيزات بود که «فرهيختگان» توانستند کشور را در ظرف يکی دوسال در چاه ويل اسلام سرنگون سازند. چشمهای گذشتهبين و گوشهای گذشتهشنو بايد هر آن بتوانند نقش رقابتناپذيری را که اين افراد، سازمانها و جرگههای سياسی در موفقيت انقلاب اسلامی داشتند بازبينند و بازشنوند. مردمی که چوب خودبينیها و سردمداریهای سياسی ما را خوردهاند و در نتيجهی آن امروز فاقد هرگونه سازمان و تشکيلات و هيات رهبریاند، نمیتوانند و مجاز نيستند هيچ فرصتی را برای مقابله با حکومتی زورگو از دست بدهند، نکند زمانی نرمخويی جای زورگويی را بگيرد و «آشتی ملی» تحقق پذيرد. اين نظر که هر ملتی لايق دولتاش است، تشخيصی که ملت را مسئول میداند، نادرست است و به کار بخور نيست. نسل کنونی نمیتواند لايق دولتی باشد که مسئول پديداریاش نسل پيشين بوده است، نسلی که چه در ايران و چه در خارج، همه جا هست، منتها «گمنام و حتا بینفوس»، با اينکه هر مجله، ماهنامه و گاهنامه و هر سايت اينترنتی از مقالههای پر نام و نشان افراد آن انباشته است. … ادامه
Leave a Reply